مسعود پزشکیان، چهرهای که در مقایسه با دیگر نامهای پرتکرار در صحنه سیاست جمهوری اسلامی کمتر شناخته شده بود، پس از کشته شدن ابراهیم رئیسی در «سانحه هلیکوپتر» به یکباره مشهور و به عنوان نهمین رئیسجمهوری اسلامی ایران معرفی شد.
پزشکیان که خود را «ذوب در رهبر جمهوری اسلامی» میخواند با برچسب «اصلاحطلب یا میانهرو» به جامعه بینالمللی عرضه میشود. عنوانی که هم در چارچوب نظام، تهی از معناست و هم با ویژگیها و سوابق این منتخب بیت رهبری در تضاد است؛ اما در غرب خریدارانی دارد و لابی جمهوری اسلامی نیز برای آن تبلیغ میکند.
در این تبلیغات، وعده احیای توافق هستهای سال ۲۰۱۵ موسوم به برجام و لغو تحریمها نیز بهگوش میرسد.
فارغ از اینکه دولت پزشکیان با کمک اعضای به جامانده از دارودسته نیویورکیها و نسل جدید تعلیمدیدگان آنها تا چه اندازه در همراه کردن دولت مستقر در آمریکا برای کمک به ادامه بازی هستهای تهران موفق میشود، و عواملی مانند تغییر احتمالی دولت ایالاتمتحده تا چه حد بر آن تاثیر میگذارد، نگاهی به پیشینه فعالیتهای هستهای جمهوری اسلامی هم در دولتهایی که «اصلاحطلب و میانهرو» خوانده شدند و هم دولتهای «اصولگرا»، میتواند روشنگر آینده باشد.
در جریان کارزار انتخاباتی پزشکیان، یکی از حملهها به سعید جلیلی بابت قطعنامههای تحریمی بود که در دوره ریاست او بر تیم مذاکرهکننده هستهای جمهوری اسلامی، صادر شد. این گزاره درست که بسیار هم برای آن تبلیغ شد به نقطه آغاز پرونده هستهای ایران در دولت «اصلاحطلب» محمد خاتمی اشاره نمیکند.
فعالیتهای هستهای پنهانی ایران در تاسیسات نطنز و آبسنگین اراک که بدون اطلاع آژانس بینالمللی انرژی اتمی انجام میشد، در تابستان سال ۱۳۸۱ و در حالی که پنج سال از دولت خاتمی میگذشت، افشا شد.
او پس از این افشاگریهای ناگزیر شد در بهمنماه همان سال خبر تولید سوخت هستهای را به طور رسمی اعلام کند. از آن پس روند مذاکرات برای حلوفصل ماجرا آغاز شد.
بیانیههای مشهور سعدآباد و بروکسل در بازه زمانی یک سال پس از این افشاگری در حالی بین ایران و تروئیکای اروپا (بریتانیا، فرانسه و آلمان) شکل گرفت که حسن روحانی که یک دهه بعد رئیسجمهوری اسلامی ایران شد و برجام را امضا کرد، ریاست هیات مذاکره کننده دولت خاتمی را بر عهده داشت. در این مذاکرات کمال خرازی که اکنون با حکم مستقیم علی خامنهای، ریاست شورای راهبردی روابط خارجی را بر عهده دارد نیز حضور داشت. او به تازگی در گفتوگو با فایننشالتایمز تاکید کرده است که سیاست خارجی در دولت پزشکیان تغییری نخواهد کرد. او کمی قبلتر هم تهدید کرده بود که اگر ایران احساس خطر و تهدید کند، در دکترین هستهای خود تجدید نظر میکند.
در همین دوران بالا گرفتن بحران هستهای ایران بود که رسانههای مخالف دولت نیز از ظهور «دارودسته نیویورکیها» برای لابی با غرب خبر دادند و این سیروس ناصری بود که در توافقنامه پاریس در آبان سال ۱۳۸۳، تیم دولت خاتمی را نمایندگی میکرد.
هرچند این بیانیهها و توافقها محدودیتهایی را در برنامههای هستهای ایران ایجاد کرد، اما محمد خاتمی در آخرین ماه دور دوم ریاستجمهوریاش، ازسرگیری غنیسازی اورانیوم را اعلام کرد. اقدامی که باتوجه به حساسیتهای بینالمللی آغازگر روند صدور قطعنامههای شورای امنیت بود. در فاصله مرداد ۱۳۸۵ یعنی یک سال پس از پایان دولت خاتمی و آغاز دولت «اصولگرای» محمود احمدینژاد تا خرداد ۱۳۸۹ چندین قطعنامه از جمله قطعنامههای تحریمی ۱۷۴۷، ۱۸۰۳، ۱۸۳۵ و ۱۹۲۹ علیه ایران صادر شد.
در این مدت مذاکرات هستهای که حالا به جای تروئیکای اروپا در چارچوب گروه ۱+۵ (آمریکا، بریتانیا، فرانسه، چین، روسیه و آلمان) انجام میشد هم راه به جایی نبرد و مذاکرات ژنو، بغداد، استانبول، مسکو و آلماتی به نمونه واضح شکست تیم مذاکرهکننده جمهوری اسلامی تحت هدایت سعید جلیلی تبدیل شد که در آن زمان دبیر شورای عالی امنیت ملی بود.
در تابستان ۱۳۹۲ دولت موسوم به «میانهروی» حسن روحانی بر سر کار آمد و اندکی بعد، نخستین مذکرات مستقیم وزرای خارجه جمهوری اسلامی ایران و آمریکا در نیویورک و مقابل دوربین رسانهها انجام شد و پس از چندین دور مذاکرات در وین، ژنو و لوزان، سرانجام در تیرماه ۱۳۹۴، برجام امضا شد.
اما نکتهای که کمتر مورد توجه قرار گرفت، روند منتهی به مذاکرات علنی ایران و آمریکا و زمینهای بود که از قبل فراهم شده بود.
علیاکبر صالحی، وزیر خارجه اسبق جمهوری اسلامی ایران در گفتو گو با نشریه «آگاهی نو» به مذاکرات محرمانه عمان در اواخر دولت محمود احمدینژاد اشاره میکند که زمینه را برای رایزنیهای علنی تهران و واشینگتن و بهدنبال آن برجام فراهم کرد.
صالحی در این گفتوگو میگوید که احمدینژاد راه او را برای پیشبرد این مذاکرات نبست. صالحی در توضیح میگوید: «خامنهای گفته بود که ایشان متولی دو راه دیپلماسی باشد. یک راه مذاکرات با۱+۵ بود که جلیلی پیش میبرد و یک راه هم مذاکرات عمان بود که ما از رهبر اجازه آن را گرفته بودیم که با آمریکاییها مستقیما با رعایت مسائلی مذاکره کنیم.»
Read More
This section contains relevant reference points, placed in (Inner related node field)
این مذاکرات بین نمایندگان ایران و آمریکا در ویلای شخصی پادشاه سابق عمان در مسقط انجام شد و نمود بیرونی آن یک سال بعد در دیدار ظریف و جان کری در نیویورک نمایان شد.
برجام در نهایت کمتر از سه سال دوام آورد و با خروج آمریکا از این توافق در اردیبهشت ۱۳۹۷، روند فروپاشی آن آغاز و با روی کار آمدن دولت «اصولگرای» ابراهیم رئیسی تشدید شد.
اکنون با گذشت ۲۳ سال از آغاز بحران هستهای ایران، در حالی که بسیاری از چهرههای موثر در این روند هنوز در مقام تصمیمگیری و سیاستگذاری قرار دارند، مانند سعید جلیلی که همچنان در شورای راهبردی روابط خارجی، مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای عالی امنیت ملی حضور دارد، و در شرایطی که دهها میلیارد دلار برای این برنامهها هزینه شده و هزینه جانبی آن صدها میلیارد دلار بوده (برآوردهای مختلفی درباره هزینهها ارایه شده است، احمدینژاد شش سال پیش این رقم را ۳۰ میلیارد دلار اعلام کرد، برخی منابع اسرائیل یک دهه پیش رقم را ۴۰ میلیارد دلار برآورد کردند. دنیای اقتصاد هزینههای جانبی و اثر تحریمها را بیش از ۴۰۰ میلیارد دلار توصیف کرده و روحانی چهار سال پیش گفت اگر تحریمها نبود ۲۰۰ میلیارد دلار منبع اضافی بهدست میآوردیم)، بار دیگر سخن از حل مساله هستهای به میان آمده است.
لازمه حل این بحران اثبات ماهیت غیرتسلیحاتی فعالیتهایی است که محتاطترین کارشناسان نیز میگویند توجیه غیرنظامی ندارد. آژانس بینالمللی انرژی اتمی در طول دو دهه گذشته، نه در دولت «اصلاحطلب» خاتمی، نه دولت «اصولگرای» احمدینژاد، نه دولت «میانهروی» روحانی و نه دولت «اصولگرای» رئیسی نتوانست ماهیت صلحآمیز فعالیتهای هستهای ایران را تایید کند.
این نکته، دنبالهروی دولتها تحت هر عنوانی از سیاستی یکسان در پس پرده، با هدف توسعه هستهای جمهوری اسلامی را بهنمایش میگذارد.
از سوی دیگر همانگونه که مقامات جمهوری اسلامی ایران بارها به صراحت اعلام کردهاند، بندهای غروب برجام یکی پس از دیگری از راه رسیده و میرسد و یکی از مهمترین آنها در آبان سال آینده مربوط به منقضی شدن قطعنامه ۲۲۳۱ است که برجام ضمیمه آن است.
اکنون پرسش اینجاست که آیا جمهوری اسلامی پس از صرف هزینههای هنگفت برای قرار گرفتن در آستانه گریز هستهای و درحالی که مهمترین بندهای غروب برجام در راهند، با تصویرسازی جعلی از پزشکیان در جامعه بینالمللی، هدفی جز خرید زمان و تلاش برای کاهش مقطعی تنشها با غرب دارد؟